درباره وبلاگ


در ميان من و تو فاصله هاست گاه مي انديشم ، مي تواني تو به لبخندي اين فاصله را برداري تو توانايي بخشش داري دستهاي تو توانايي آن را دارد ، که مرا زندگاني بخشد چشم هاي تو به من مي بخشد شورِ عشق و مستي و تو چون مصرعِ شعري زيبا ، سطرِ برجسته اي از زندگي من هستي...
آخرین مطالب
آرشيو وبلاگ
پيوندها
  • جی پی اس موتور
  • جی پی اس مخفی خودرو

  • تبادل لینک هوشمند
    برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان فاصله های میان من و تو... و آدرس faseleh.manoto.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





نويسندگان


آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 1
بازدید دیروز : 0
بازدید هفته : 1
بازدید ماه : 66
بازدید کل : 6835
تعداد مطالب : 17
تعداد نظرات : 2
تعداد آنلاین : 1

Alternative content


په خدا جرمم چه بی دلم برشتی...
حرفهایی که بی منت از عمق وجودم برمیخیزد...




ابشار در اوج زیبای٬ سوقط میکند

جاده متروک‌‌‌‌‌٬ دیر گاهی است که مقصد را از یاد برده است

زمان٬جسد تابستان را تا سرد خانه زمستان بر دوش میکشد

مساحت سکوت را با فریادم اندازه میگیرم

تشنگی٬پشتوانه اب است

نجوا همسایه دیوار به دیورا سکوت است


عشق٬قله دوست داشتن است

بیداری در چشم مسافر خسته ٬به خواب می رود

اب تنبل به دنبال چله میگردد

لبخند بدون پشتوانه به شادی دسترسی نداری

چشمت نگاهم را تماشا میکرد

اب از تشنگی هلاک شد

مرگ و زندگی عاقبت به توافق میرسند

مقصد اتش٬ خاکستر شدن است

سوقط همسر نامر‌‌‌ئی پرواز  است

درختی که سرپا ایستاده سایه گستر نیست

واژه ها در بن بست  گفتگو اشک میریزند

شب قیر گون  ستاره زا درخشان تر میبیند.



جمعه 26 مهر 1392برچسب:, :: 12:56 ::  نويسنده : h.karimi

هنگامی که کسی آگاهانه تو را نمی فهمد خودت را برای توجیه خسته نکن...
مرگت درست لحظه ای آغاز می شود که در برابر آنچه مهم است سکوت می کنی...
مارتین لوتر کینگ
مهم نیست چه قدر منزوی هستید وچه مایه احساس تنهایی میکنید اگر کار خود را حقیقتا وخودآگاهانه انجام دهیدیاران ناشناخته می آیند وشمارا طلب میکنند "میگوئل سرانوی"
سر بر گریبان فروبر،از دل خویش بپرس آنچه را میداند "شکسپیر"
بی شعوری یعنی لطف دیگران را وظیفه آنان پنداشتن...
آن که زیباست می خندد و آن که می خندد زیباست...
سیلی واقعیت را درست آن وقتی می خوری که وسط زیباترین رویای خود هستی...
معذرت خواهی همیشه به این معنا نیست که تو اشتباه کردی و حق با یکی دیگه است.معذرت خواهی یعنی اون رابطه بیشتر از غرورت برات ارزش داره.
به همه عشق بورز، به تعداد کمی اعتماد کن، و به هیچکس بدی نکن. شکسپیر
چنان باش که بتوانی به هر کس بگوئی مثل من رفتار کن. کانت
جایی که راه نیست خداوند راه می گشاید . اسکاول شین

 

 

 


جمعه 26 مهر 1392برچسب:, :: 12:55 ::  نويسنده : h.karimi

تقدیم به پریا عزیزم شاید یروز یجایی اون لحظه ای که دیگه من هیچ وقت نیستم تصادفا چشمت به این مطلب افتاد....

پری جونی ، گلم ، حالت چطوره ؟

 

گلم،     حـال   تیی کالت چطوره؟

 

 

 

خشی، خوبی، گل مینا بنــوشم  ؟

 

یل     بالا بلَی    بــــاوینه پوشم

 

 

 

ولات و ایل و مالِت در چه حـالن

 

جوونل   دیبلالِت     در چه حالن ؟

 

 

 

بگ       بینم  بهـــــار ابیده صحرا

 

سرو ایگو هنی هم   خاله زهرا ؟

 

 

 

هنـــی  ساز و نغاره و داوتی هه

 

من      آبـــادی   فقیر پاپتی هه؟

 

 

 

هنی هم خهک و خل من مال هسی

 

بگ او سـی کلک امسال هسی؟

 

 

 

هنی هم سند موری رسمه یـا  ،نه

 

شلی شیری م دوری رسمه یا ، نه؟

 

 

 

غلــــوممه    چطوره   تیزه بیلش

 

هنی    تیــغ ایزنه بی زر سبیلش؟

 

 

 

کسی حال کسی ن ایپرسه یـا نه

 

ریاست  خانقلی خان قرصه یا نه؟

 

 

 

یه نامه ی دادی و کـردی خرابم

 

وری تاوه ی  تیت   کـردی کبابم

 

 

 

چه وابیــیه که نامه ت بو غم اییه

 

اول  تـا آخرش بـو    ماتم    اییه

 

 

 

گمون کردم کـه مهلی رو به رایی

 

کنیزی     نیکنی خـوت شامرایی

 

 

 

دلم   نیخو کـــه دلتنگ مو وابی

 

کلــو وابی    و همرنگ مو وابی

 

 

 

یه دف  ایگی که لهری بـو نیاره

 

کمش خالیه   شــوم شو نیاره

 

 

 

یه روز ایگی که من باغـم بلی نی

 

یه شو ایگی که من پیلم تلی نی

 

 

 

پسین ایگی که تش چالی مو کوره

 

صباش ایگی   که زن حالوت بوره

 

 

 

یه روز ایگی که حوض هونه خشکه

 

یه دف ایگی    تویزه م چال مشکه

 

 

 

یه گی   ایگی که  پازن   تیر   خرده

 

تیی     میمینه   هف من فیر خـرده

 

 

 

تو فکر حال و پال سال خــوت بو

 

وه فکر کهره ی  کرچال خـوت بو

 

 

 

مگُ  جونــــم  سرو من مال نیسی

 

علف     ســی کهره    کرچال نیسی

 

 

 

مفرما     ،گــانُ، گرگش لاتنـــایه

 

کمــر    نوبنـــد   کفتار اشکنایه

 

 

 

تو ایگی ، دُز، ولاتـــه داده دم باد

 

توهم مث مو دروکن،داد بی داد!

 

 

 

یکی نیسی بگــــو   مه تو پلیسی

 

کو حالو مه تو  "چن "سر ره دریسی؟

 

 

 

تو فکر حال و پال سال خــوت بو

 

وه فکر کهره ی کرچال خـوت بو

 

 

 

تش و تنگــــی     اگر  کوره جهنم

 

اگر سگ   بی رووه جوره وه جهنم

 

 

 

جهنــــم،       ار یه دار  سوز نیسی

 

درک، ار ماهیی  من حوض نیسـی

 

 

 

درک، ار بزگــری     وابی    وه پازن

 

شل و کـــور  و کلو،       وابی نهازن

 

 

 

مو دلتنگ  تونم ؛یعنی  تـونَ ایخوم

 

بیو     پلتــــه بپیچن   دور نی خم

 

 

 

وری ملکیت اگر تنگه،   لچش کــن

 

زمهسونِ، وه شلغم دلته خش کــن

 

 

 

بوین دنیا چقر خــــوب و قشنگه

 

همی جا خندیه، شهر      فرنگه

 

***

 

تو هوشابنگ حال احوال خــوت بو

 

وه فکر شلغم امسال خـــــوت بو

 

***



جمعه 19 مهر 1392برچسب:, :: 16:15 ::  نويسنده : h.karimi

ای بلـبــــــل  سرحد   بنشین  گرمسیری

جونــــــــم سر لوم اومیه یعنی که تو دیری

          انصافَ منش نی که مو وی حال خرابــــــم

          قربون تو وابوم و تو سی ییک دَ بمیــــــــری



جمعه 19 مهر 1392برچسب:, :: 16:10 ::  نويسنده : h.karimi

واسه‌ت چند تا شمع روی میز روشنه.. کنارش یه شاخه رز صورتی یکم اونطرف‌تر منم که میخواد.. تورو داشته باشم به هرقیمتی

پس پنجره فصل پائیزیه.. داره دست تکون میده ابرسیاه هوا سردو غمگین و بارونیه.. درست مثل من توی این لحظه‌ها

نمیدونی دلتنگی خیلی بده.. نمیخوام ازت دوربشم بیش ازین بیا بگذر از این همه فاصله.. بیا ساعتی پیش قلبم بشین

کنارم بشین با تو حالم خوشه.. بذار عطر تو باشه تو این فضا بذار اون رز صورتی تازه شه.. بذار که جدایی بشه روسیا

 



دو شنبه 8 مهر 1392برچسب:, :: 10:19 ::  نويسنده : h.karimi
میخواستمت اما رفته بودی ، آمدم ببینمت اما دیگر نبودی...

نه میتوانم دل ببندم با دلی شکسته ، نه میتوانم بروم با این پاهای خسته...

چشمانم پر از نیاز ، قلبی پر از دلتنگی ، زندگی مانده و یک عالمه خاطره

خاطره هایی که کاش همچو عشقمان میسوخت ،

اگر نیستی ، اگر مرا تنها گذاشته ای و رفتی دیگر چه سود دارد

خاطره هایی که از تو در دلم جا مانده؟

عذابم میدهد ، دلتنگم میکند ،

حالا که نیستی دیگر دلم لحظه شماری نمیکند

میخواستمت اما رفته بودی...

این هوایی که در آنم هوای مسمومیست ، مرا از پای در می آورد

یک هوای پر از دلتنگی ، نیست در آن کسی که آرامم کند،

 نیست کسی که مرا درک کند!

 یخ زده آتش عشقمان ، کجاست آن قول و قرار های دیروزمان ،

کجاست آنهمه مهر و وفا ، چه صبری داده ای به من ای خدا !

به بیراهه میروم ، به دنبال سایه ی خودم میروم ،

هر چه میروم به او نمیرسم!

سرگردان و بی قرارم ، نمیخواهم از یک عشق پوچ بمیرم!

وقتی شکسته ای بال مرا برای پرواز ،

وقتی دادی یک عالمه غم به این دل پر از نیاز

وقتی مرا در حسرت گذاشتی ،مرا در این طوفان پر از درد تنها گذاشتی ،

چرا باید هنوز هم به تو فکر کنم؟

تویی که گذشتی از من و احساسم ، دیگر نمیروم تا به تو برسم!

 همینجا میمانم ، خاطره هایت را همینجا که مانده ام خاک میکنم ،

برای همیشه فراموشت میکنم ،

تو هم مثل همه ، همه آمدند ، شکستند ، رفتند !

مثل همه بیماری ، هیچ درکی از احساس نداری ،

قدر دل بی وفای خودت را هم نمیدانی!

همــــــــــــــان بهتـــــــــــــــــر کـــــــــــــــه رفتـــــــــــــــــــــــــــــــی...



شنبه 6 مهر 1392برچسب:, :: 9:27 ::  نويسنده : h.karimi

سلام دوستای گلم....

همونطور که قابل پیشبینی بود آخرین روز از هفته کذایی من با جدایی من و نامزدم رسما به پایان رسید

هفته ای که انصافا زجر آور بود و تنها اتفاقی که در این هفته ای که گذشت برایم نیفتاد مرگ بود

بله روز اخری نامزد به ظاهر منطقی و داری تفکرات مدرن !!!!! بخاطر اینکه من تصادف کردم ازم جدا شد !!!!

فکرشو کنید مگه دست من بود که نزارم لاستیک ماشینم تو حرکت قفل کنه وقتی ماشین چپ کرد بجز یه یا ابولفضل

چیکار میتونستم بکنم آخه ؟؟؟؟ من ساده بی ابرو باش که فک میکردم عزیزم برام دلسوزی میکنه دلداریم میده مثلا میگه عیب نداره گلم!!!! بزرگ میشی یادت میره...

امیدوارم هرجا تو هر شرایطی که هستی سلامت و تندرست باشی برات از صمیم قلبم آرزوی خوشبختی میکنم بی انصاف خودخواه....

فرصت ما تموم شده، باید از این قصه بریم
فرقی نداره من و تو، کدوممون مقصریم

خاطره‌ها رو یادمه، لحظه به لحظه مو به مو
هیچی‌ رو یاد من نیار، اونقد خرابم که نگو

 

بد بودم‌ و بدتر شدم .. میرم با پاهای خودم
میرم نمیدونم کجا .. آخ کم آوردم به خدا

دلگیرم از دست خودم .. کاش عاشقت نمی‌شدم
هر جوری می‌خواستم نشد .. از غم یه ذره‌م کم نشد

من موندم و تنهایی‌هام .. از دنیا هیچی نمیخوام
عاقبت منو نگاه .. اشتباه پشت اشتباه

هر روز عاشق‌تر شدیم .. تو عشق خاکستر شدیم
سوختیم ولی به آرزومون نرسیدیم

فقط گریه فقط عذاب .. صد تا سؤال بی‌جواب
نه من نه تو از عاشقی خیری ندیدیم بخدا



شنبه 6 مهر 1392برچسب:, :: 8:48 ::  نويسنده : h.karimi

ما بدهکاریم به همدیگر؛

به تمام دوستت دارم های ناگفته ایی که پشت دیوارغرورمان ماند وآنها رابلعیدیم

تا نشان دهیم منطقی هستیم....



چهار شنبه 3 مهر 1392برچسب:, :: 12:2 ::  نويسنده : h.karimi

ماه من غصه چـــــرا ؟

تو مرا داری و من هر شب و روز آرزویم همه خوشبختی توست !

ماه من! دل به غم دادن و از یاس سخنها گفتن

کار آن هایی نیست که خدا را دارند...

ماه من! غم و اندوه اگر هم روزی مثل باران بارید

یا دل شیشه ای ات، از لب پنجره عشق، زمین خورد و شکست

با نگاهت به خدا، چتر شادی وا کن و بگو با دل خود که خدا هست، خدا هست !

او همانی است که در تارترین لحظه شب راه نورانی امید نشانم می داد...

او همانی است که هر لحظه دلش می خواهد همه زندگی ام غرق شادی باشد...

ماه من! غصه اگر هست بگو تا باشد معنی خوشبختی بودن اندوه است...

این همه غصه و غم این همه شادی و شور چه بخواهی و چه نه میوه یک باغند

همه را با هم و با عشق بچیــن...

ولی از یاد مبر پشت هر کوه بلند سبزه زاری است پر از یاد خدا

و در آن باز کسی می خواند: که خدا هســـت، خدا هســـت

و چــــــرا غصه؟ چـــــرا ؟



چهار شنبه 3 مهر 1392برچسب:, :: 11:39 ::  نويسنده : h.karimi

سلام دوستان خوبم امروز چهارشنبه 3/07/1392 ساعت 10:26 است امروز شاید برای اولین بار باشه که با تمام وجودم از خدا خواستم که هرچه سریعتر زمان بگذرد و این هفته کذایی به پایان رسید هفته ای که جز بد بیاری و شکست و ناامیدی هیچ چیزی نصیبم نکرد....

روز شنبه : دلخوری شدید کسی که همه زندگیمو بپاش میذارم بخاطر یه شوخی بچگانه یا بهتر بگم احمقانه ( خدایا پشیمونم منصرفش کن )

روز یکشنبه : دلخوری و ناراحتی عزیز یه طرف.... ماشینمم شروع کرد به روغن ریزی همزمان خودمم مریض شدم

روز دوشنبه : تو محل کارم گوشی گالکسی دزدیدن !! ترمز ماشینم برید و همچنان عزیز ازم دلخوره و تا استانه جواب منفی پیش رفته

روز سه شنبه : هر ارباب رجوئی که داشتم واسه دعوا اومده بود . ماشین خراب گوشی پیدا نشد . خودمم مریض . و از همه مهمتر عزیز همچنان نسبت به من بدبینه !!!!

روز چهارشنبه : فعلا که همچی امن و امانه اما چشام آب نمیخوره.......... ( درباره امروز حتما ویرایش خواهد شد )

روز پنج شنبه : قرار برم و با مامان عزیز دیدار داشته باشم خدایا دیگه بسه روز آخریشو به خیر و خوشیتموم کن

دوست عزیزی که این مطلبو میبینی و احتمالا خوندیش خدایی برام دعا کن پای زندگیم درمیونهیه عمر......

التماس دعا



چهار شنبه 3 مهر 1392برچسب:, :: 10:30 ::  نويسنده : h.karimi

"دوست دارم یه دنیا"

 

 

 

یادش بخیر اما...

 

 

لعنت به دنیایی که روزی درمان میشود و روز بعد،درد بر درد......



سه شنبه 2 مهر 1392برچسب:, :: 12:26 ::  نويسنده : h.karimi

سکوت میکنم به حرمت اشک های حلقه زده در چشمانت

 

سکوت میکنم بس که از بی تفاوتی ها رنجیدم و خندیدم

 

سکوت میکنم نه اینکه دردی نیست،نه که زخمی نیست

 

سکوت میکنم چون زخم های کهنه ی سر باز،بی مرهمم

 

حرمت دارند...

 

سکوت میکنم چون شب یک سالگی عاشقانه هایمان را

 

باید با گلوی پر از بغض، غریبانه به صبح رساند...



سه شنبه 2 مهر 1392برچسب:, :: 12:16 ::  نويسنده : h.karimi

حافظ کنار عکس تو من باز نیت می کنم

انگار حافظ با من ومن با تو صحبت می کنم

وقت قرار ما گذشت و تو نمی دانم چرا

دارم به این بد قولیت دیزیست عادت می کنم

چه ارتباط ساده ای بین من و تقدیر هست

تقدیر ویران میکند من هم مرمت می کنم

در اشتباهی نازنین تو فکرکردئی این چنین

من دارم ازچشمان زیبایت شکایت میکنم

نه مهربان من بدان بی لطف چشم عاشقت

هر جای دنیا که روم احساس غربت می کنم

بر روی باغ شانه ات هر وقت اندوهی نشست

در حمل بار غصه ات با شوق شرکت می کنم

یک شادی کوچک اگر از روی بام دل گذشت

 

هر چند اندک باشد آن را با تو قسمت می کنم

خسته شدی از شعر من زیبا اگر بد شد ببخش

دلتنگ و عاشق هستم اما رفع زحمت می کنم

 

تقدیم به اوکه نمیدانم که در ذهن او هستم یا ..... تقدیم به تو که بهترین و تنها انتخابمی...



سه شنبه 2 مهر 1392برچسب:, :: 10:6 ::  نويسنده : h.karimi

همین که هستی...

 

همین که در لابلای کلماتم نفس میکشی؛

 

همین که در سرای دلم راه میروی؛

 

همین که گاهی پناه واژه هایم میشوی؛

 

همین که سایه ات هست،کافیست

 

"باش...حتی همین قدر دور..."



سه شنبه 2 مهر 1392برچسب:, :: 10:3 ::  نويسنده : h.karimi

ستایش کردم ، گفتند خرافات است


عاشق شدم ، گفتند دروغ است


گریستم ، گفتند بهانه است


خندیدم ، گفتند دیوانه است

 

می خواستم زندگی کنم ، راهم را بستند

 

خدایا...با توام...نگهدار...پیاده میشم.



سه شنبه 2 مهر 1392برچسب:, :: 9:52 ::  نويسنده : h.karimi

دیروز که زانوهایم لرزید دیگر نتوانستم با این یار دیرینه کنار بیایم

به ناچار تکیه بر دیوار زدم اما نمیدانم شاید ویرانی من

در پس همین دیوار به ظاهر محکم باورهای خوب خودساخته ذهنم پنهان شده باشد

شاید روزی تک تک خشت هایش بر سر دلم فرو ریزد

شاید فردا که باز زانوهایم لرزید دیگر این دیوار نباشد...

نمیدانم شاید تنها یک چیز ورای آن همه باور،در پس این دیوار باشد

میترسم فردا دیواری نباشد و من فقط یک ویرانه باشم....

خداوندا ببین آن لحظه که من خواستم و با صداقت بیان کردم او نخواست یا نشنید...

خداوندا ببین زمینت شده جای ادمهایی که واقعیت را به دروغ میسپارند...

خداوندا غرورم را به زیر پاهایش رها کردم ندید...

خداوندا تو خود گفتی که در قلب شکسته خانه داری..... شکسته قلب من جانا به عهد خود وفا کن....

آدما با شما هام که بیخیال میبینید نمیخونید رد میشید مگه واسه عشق واسه خواستن واسه دوست داشتن چقد زمان میخواد یه روز ده روز یه ماه دو ماه سه ماه... یکسال ده سال!!!!! یا یه لحظه واقعی ؟؟؟؟ یه لحظه که همه وجودت به یکباره تمنای بودنشو می کنه احساسش میکنه میخوادش..... خدایا چرا اینه بخت من چرا نمیخواد بپذیره....



سه شنبه 2 مهر 1392برچسب:, :: 9:19 ::  نويسنده : h.karimi

دیرما بیدی و دل ورچمس از نو چه کنم       

    آسمون من سرم انگا رمس از نو چه کنم

رگلم یخ زه و خینم رچس از نو چه کنم       

    گل باغم و تغرسی تکس از نو چه کنم

کمرم بوورس دل دا  و دوشنوم افتا           

       چه کنم درد بدی بی که و جونم افتا

ور پهلی بنیو زخم تور سنگینه           

             داغ ورکندن بایمل تر سنگینه

بی تو رفتن به خدا تا دم در سنگینه         

        یه دمون دیراتو بیدن به خدا سنگینه

چه کنم های و ایی داغ دل و درد گرون         

       واتر ایبو و تیم خرس همیتو دوپرون

چه کنم های که تیفون بلا ول کن نی        

        لجن ابیده همی جا و خلا ول کن نی

باغ وابیده و بیابون و قلا ول کن نی         

        من سینش ندرایی وصلا ول کن نی

 

 

 

 

غیر بای آکپنیم ار من سینش ندریم                  باید آبیم و تش و هیچ و من تش ندریم

تا که هر چی سگ و سوتک وی مندکیه                      نوریسیم کله مون وپس معرکیه

کارمون شیون و کزکردن و لردکیه                    تا قیومت دلمون های ولرزه و چکیه

نوریسیم خوراک سگ و توره ویبیم                 رهنه ایبندن وریمون و د بی ره ویبیم

زمسون تازه و همکاره ی دندون آبی                از همو لحظه که ایی باغ بیابون آبی

گل هفت زرده که آمخت تلگدون آبی               شوپر کور یپا مرغ غزل خون آبی

خبری تازه و او چهچه بلبل نیسی                   یه پچه عشوه و دور تیل گل نیسی

یه چه بد بختی یه هی پشت و افتو کردن      بی شو و شوپر و بی شوک شلی تو کردن

جر خل کردن و چو خردن و بو بو کردن               گل نشکفته ی باغی ن هلی هو کردن

مث ماگی گوورش مرده چنه بوره زدن      کوته ی غم و بغل کردن و هی کوره زدن          

زر کومه ی دلت امرو تش بی دیده وری         کم بگه بخت مو چی بخت تو خوسیده وری

سر تلگدون گل هفت زرده ن کی دیده وری   دهس وری دهس نهادن چه منش بیده وری

کو وری تا یکی آبیم و یه گاله ای بزنیم        دو سه تا پیک شراب دو سه ساله ای بزنیم

تا بفهمن که هنی زنده و من مال هسی             تیلیل تازه فرو کرده منی چال هسی

پازن وامخر و کهره ی کرچال هسی                      آدمی که بزنه تیرش من خال هسی

تا بفهمن که نیبو سر روز بری                              خاری و بایه و اوریشم من دوز بری

تا بفمن که کلو نیتره ماله بخره                                    موریه بال درآورده بلاله بخره

زحلی نحس و نجس خین شکاله بخره                  پخشه غوز آبو و کوگ من باله بخره

تا بفهمن زر خولمر چه تش و تنگی هه           پس ایی هیچ نگفتن هنی هم بنگی هه



دو شنبه 1 مهر 1392برچسب:, :: 23:47 ::  نويسنده : h.karimi

صفحه قبل 1 صفحه بعد